توضیحی تاریخی در باب 8 مارس (بخش1)
نوشین طریقی*
در تاريخ مبارزات هر گروه، روزهايي به
يادماندني وجود دارد که براي ارج
نهادن به آرمان ها و تلاش هاي آن گروه پاس داشته ميشود. زنده كردن خاطره افرادي
که در بيان خواسته هاي هر نسل پيشتاز بوده و براي دست يافتن به وضعيت مطلوبي که
کرامت انساني آنها را محقق مي ساخته كوشيدهاند و همواره براي نسل هاي بعد انگيزهاي
بوده است براي ادامه راه. هشتم مارس يکي از اين روزها است. روزي که بسياري از زنان
در سراسر جهان آن را ارج مينهند. هم براي زنده نگه داشتن ياد نخستين فعالان جنبش
عدالت جويانه زنان و هم براي اعلام اينکه «برابري و آزادي»
همچنان رويايي دوردست است و راهي طولاني تا رسيدن به آن بايد پيموده شود.
آنچه امروز با عنوان 8 مارس گرامي داشته ميشود به واقعه اي مربوط است که در سالهاي
مياني قرن نوزدهم رخ داد. در دوره اي كه انديشمندان مدرن بيش از همه بر اهميت آموزش در شكلگيري
ويژگي هاي انساني تاکید داشتند و مقولاتي چون انسان مداري، خرد ورزي، برابري همه
انسان ها، رهايي از تحجر و اقتدارهاي سنتي، و محوريت عقلانيت انتقادي - گفتار تجدد را
تشكيل ميداد. رواج اين گفتار، كه نه تنها در ليبراليسم بلكه در سوسياليسم نيز
برجسته بود و خواست برابري را تشديد ميكرد، زمينه مناسبي را براي رشد جنبش هاي
اجتماعي متعدد و ازجمله جنبش اجتماعي زنان در دهههاي پاياني قرن نوزدهم و دهه هاي
آغازين قرن بيستم فراهم ميكرد.
در هشتم مارس 1857 زنان کارگري که در کارخانههاي پارچهبافي (نساجی) امريکا کار
ميکردند، به شرايط کاري دشوار و نا برابر خود اعتراض کردند. ساعت کار طولاني،
دستمزد اندک و محروميت از هرگونه امکانات رفاهي، شرايط کار و زيست اين زنان را به
کابوسي مداوم تبديل کرده بود، به ويژه آنکه آنها نگهداري از فرزندان و کار خانگي را نيز به عهده داشتند. نا برابري ژرف دستمزد هاي زنان و
مردان کارگر و شرايط فرساينده کاري اين زنان موجب شد كه نخستين تظاهرات گسترده
زنان در شهرهاي نيويورک و شيکاگو شکل بگيرد. زنان کارگر به خيابان ها ريختند و
خواهان افزايش دستمزد، کاهش ساعت کار و بهبود شرايط کاري خود شدند. البته يک دهه
پيش از آن، يعني در دهه 1840، زنان کارگر آلماني نيز با اعتراضهاي آرام و برپايي
ميتينگهايي، روز 19 مارس را روز زن نامگذاري کرده بودند.
اعتراضات کارگري زنان امريکا در سالهاي بعد نيز ادامه يافت تا اينكه در هشتم مارس
1906 که زنان کارگر نيويورک و شيکاگو همچون سالهاي پيش به تظاهرات آرام دست زده
بودند، با برخورد شديد نيروهاي پليس مواجه شدند. اين زنان کارگر صنعت نساجي پس از
پايان کار خود در سالن اجتماعات گردهم آمده بودند كه در ميانه برنامه شان، با
حمله نيروهاي پليس تعدادي از آنان کشته و زخمي و دستگير و گروه زيادي هم از کار
اخراج شدند. در سالگرد حمله پليس نيويورک به زنان کارگر، که مصادف با پنجاهمين سال
گراميداشت هشتم مارس بود، تظاهرات وسيعي در نيويورک برپا شد که در آن زنان کارگر
بار ديگر به طولاني بودن ساعت کار، بهرهکشي از کودکان و حق رأي نداشتن زنان
اعتراض کردند. تظاهرات سال 1907 هم سرکوب شد ولي اين حرکت در سالهاي بعد هم ادامه
يافت و از مرزهاي امريکا گذشت و به اروپا رسيد و با جنبشهاي سوسياليستي آن زمان
که عدالتخواهي را ترويج ميکردند گره خورد. زنان کارگر و روشنفکر و انقلابي بسياري
در صفوف اين جنبش حضور داشتند و بر ضرورت مبارزه با ستم جنسي و برقراري برابري
اجتماعي و اقتصادي و سياسي ميان زنان و مردان تاکید ميکردند تا نشان دهند مبارزه
براي استيفاي حقوق انساني زنان، بخشی لاينفک و غيرقابل چشمپوشي از مبارزه براي
رهايي ستمديدگان جهان است. ( ادامه دارد.)
نویسنده و روزنامه نگار*